یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های بشر از گذشته تا به حال، یافتن کمال و سعادت در زندگی است. احتمالا به یاد دارید و داریم؛ از کودکی به بهانه زندگی خوب در آینده، ما را تشویق می‌کردند به درس خواندن، موفقیت در کنکور، انتخاب رشته و دانشگاه برتر، کسب کار بهتر و با درآمد بیشتر، خرید ماشینی با مدل بالاتر، تهیه مسکنی بزرگتر و در مکانی بهتر و این لیست همچنان ادامه دارد. شاید بتوان گفت ما پذیرفته‌ایم مسیر زندگی خوب، کمال و سعادت بشر، راهی جز همین راه نیست. اما در حقیقت کمال و سعادت بشر در زندگی چیست؟ اساسا زندگی چیست؟ و چرا این یک دغدغه همیشگی بوده و هست؟

در پاسخ به چیستی زندگی و یا کمال و سعادت در زندگی، هر مکتب فکری جواب خود را دارد؛ البته جوابی معطوف به جهان بینی و جهان شناسی همان مکتب فکری. نتیجه آنکه پاسخ‌ بسیاری برای این پرسش آمده است. نمی‌توان پذیرفت که پاسخ تمام این مکاتب فکری صحیح هست و هرکس بنابر میل خود از هرکدام آنها و یا همه آنها استفاده کند. دلیل آن‌که، از سویی تعارضات و تضاد آشکاری در پاسخ این مکاتب فکری مشاهده می‌شود و از سویی دیگر، نتیجه هر مکتب فکری، شیوه‌ای خاص از زندگی است که در اینجا هم، تضاد و تعارض موج می‌زند تا آنجا که در شیوه زندگی حاصل از یک مکتب فکری می‌توان اموری را ممدوح یافت که در مکتب فکری دیگر، کاملا مذموم واقع شده‌اند.

بهتر آن است، مکاتب فکری و نتایج آنها، یعنی شیوه زندگی را از هم تفکیک کنیم تا بتوانیم درمورد انتخاب یک مکتب فکری و یک شیوه خاص زندگی، برخوردی صحیح داشته باشیم. البته باید گفت، شیوه زندگی و مکتب فکری شخص، ارتباط تنگاتنگ و دو سویه‌ای با هم دارند و نمی‌توان به طور کامل شیوه زندگی فرد را حاصل مکتب فکری وی دانست. حالت دیگر هم وجود دارد و آن تغییر در نگرش و مکتب فکری شخص بر اساس شیوه زندگی است. برای مثال، مردمان جامعه اروپایی پیشتر، شیوه زندگی خود را از مکتب فکری‌ای که به آن معتقد بودند می‌گرفتند. در حالی که جامعه آمریکایی، شیوه زندگی، اصول زندگی و مکتب فکری فرد را رقم می‌زنند.

کلان ترین وجه تمایز مکاتب فکری، مسئله خدا محوری و یا انسان محوری است. در مکاتب فکری خدا محور، نقطه پرگار جامعه خداست. حقوق همه از آن خداست و تفویض حقوق هم از سوی خدا صورت گرفته است. پس حق تبیین و تعیین راه سعادت و کمال بشر، به دست خداست. به همین دلیل راه و روش زندگی (یا دین) را از خدا باید گرفت. شیوه‌ی زندگی انسان هم از طرف خدا تعیین می‌شود. خداوند، پیامبر اکرم را اسوه حسنه معرفی می‌کند. یعنی شیوه و سبک زندگی حضرت پیامبر، شیوه و سبک زندگی‌ای است که خدا برای بشر تعیین فرموده. معصومین هم در همین مقام الگو و اسوه قرار می‌گیرند و در نگاه کلی باید گفت، شیوه‌ی زندگی معصومین و اولیا الله، وحدتی نهفته در خود دارند و نمی‌توان سبک زندگی ایشان را جدای از سبک زندگی رسول الله دید. در این مکتب فکری وحدتی در سبک زندگی وجود دارد به دلیل آن‌که دین، وحدت دارد و دین وحدت دارد، به آن دلیل که خدا یکتا و یگانه است. تعیین شیوه زندگی یک فرد در این مکتب فکری، با پذیرش یگانگی خدا آغاز می‌شود، از مسیر حقوق الهی و شاه‌راه دین عبور کرده و به الگوهای سبک زندگی انتقال می‌یابد.

به مکتب فکری انسان محور هم بپردازم. در این مکتب، همه چیز در سنجش با بشر است. هر موضوع در قبال رفع نیازها و خواسته‌های انسان ارزش گذاری می‌شود. بشر حقوقی دارد و نباید به هیچ نحوی این حقوق زیر پا نهاده شود. اعلامیه جهانی حقوق بشر، برگه‌ی ضمانتی برای تحقق همین گزاره است. یکی از حقوق بشر، آزادی در شیوه زندگی است. نتیجه آن‌که به تعداد افراد موجود در جهان، سبک زیستن وجود دارد. ولی پدیده‌ای مثل مد را باید از همینجا بررسی کرد. پیروی از مد، همان در مقام الگوی زندگی قرار دادن گروهی از جامعه است. انتخاب الگوهای زندگی براساس خواست‌های خود فرد است و این چیزی جز تکثرگرایی در شیوه زیستن نیست.

البته در عصر جهانی شدن، و یا عصر دهکده جهانی، مد غالب مردم، آمریکا است. شیوه‌ی زندگی‌ای که، توسط سینما و تلویزیون، انیمیشن و بازی‌های کامپیوتری، موسیقی و دیگر رسانه‌های آمریکایی به جوامع مختلف در سرتاسر جهان صادر می‌شود. به طوری که می‌توان به جرأت گفت American lifestyle  یکی از پر طرفدار ترین راه و روش‌های زندگی (یا دین‌های) تمدن نوین است.

ساده انگارانه است اگر فرض کنیم تمام این محصولات و آثار تنها به خاطر سرگرمی (Entertainment) به جهان رسوخ کرده در حالی که تنها با جستجوی ترکیب (Philosophy of) و نام آثار برتر جهان، با تعداد زیادی از کتاب‌های بررسی فلسفی این آثار مواجه می‌شوید. فیلمنامه این آثار را کسانی جز، فیلمنامه نویسان فیلسوف و یا فیلسوفان فیلمنامه نویس، تهیه نکرده‌اند. این همان شیوه‌ی آمریکایی در انتخاب مکتب فکری است. استفاده از ابزار رسانه برای تزریق مکتب فکری به یک جامعه. اینجا است که دوباره به لزوم تفکیک مکاتب فکری و شیوه‌های زندگی حاصل از این مکاتب پی میبریم. آنجا که شیوه‌ی زندگی خود را از مکتب فکری خود می‌گیریم، اما در گرم و سرد زمانه مجبور به تغییر آن می‌شویم و آرام، آرام باید منتظر تغییر مکتب فکری خود باشیم.

 



برچسب‌ها: اعتقادیسبک زندگی