بنده هم مثل خیلیها، فعلا فرضهایی میکنم و میگویم گور بابای صنعت هسته ای! اقتصاد را بچسبیم که اوضاع به واقع خراب است. خیلی سطح معاملات کاهش پیدا کرده، تحریم ها خیلیها را به کشتن داده. هسته ای به ما هو هسته ای یعنی لبه تکنولوژی و هسته ای به معنای عزت ملی را میگذارم به کنار. بگذاریم هرچه وارد نکردهایم، وارد کنیم.
اول: اقتصاد ما چه چیزی برای بازار جهانی دارد؟ تقریبا هیچ جز نفت مفت! این نفت هم از برکات الهی است که منطقه خاورمیانه نفتش را با فشار خود به خود به بیرون پرت میکند و قیمت تمام شده نفت این منطقه به شدت پایین است. در قسمتهای دیگر هم که یا صنعت درست نداریم و یا زیرساخت صادراتش را نداریم. اقتصادی که چیزی برای عرضه به بازار بین الملل ندارد، با ورود به بازار جهانی تنها به یک مصرف کننده صرف تبدیل می شود. اندک صنایع و کارگاه های باقی مانده هم به دلیل عدم کیفیت و عدم قیمت تمام شده مناسب، آرام آرام نابود می شوند و کشور کاملا وابسته خواهد شد. اینجاست که با تلنگرهایی جدید می توان ایران را راحت تر از پا درآورد.
دوم: درست شدن اقتصاد چنین کشوری به معنای واقعی کلمه مقاومتی است، یعنی کشور باید خود، تمام درهای ورود، کالاهای مصرفی را گِل بگیرد و تنها اقلام ضروری را وارد کند. اقلام ضروری مثل دارو و... حال خوب گل بگیرد که چه شود؟ تولید کننده داخلی ابتدا بتواند اول از همه سر پا بایستد و تعطیل نشود یعنی اصلا تولید برایش به صرفه شود. سپس با رقبای داخلی رقابت کند و برای جذب مشتری داخلی کیفیت و قیمت تمام شده را بهبود ببخشد. سپس به فکر ارتباط با بازار جهانی و گسترش بازار فروشش باشد. حالا ما به صنعتی که هنوز به نقطه سر به سری نرسیده، میگوییم برو با محصول خارجی رقابت کن، کیفیت خود را بالا ببر، قیمت را مناسب کن. آخر این انصاف است؟
سوم: متاسفانه جامعه مصرف زده ایران، با الگوی مصرف کاملا غلط در همه چیز و طماع نسبت به همه کالاها برنمیتابد که جنس بنجول ایرانی بخرد چرا که جنس با کیفیت و با قیمت کمتر خارجی به او چشمک می زند. آخر عزیز من منابع درآمدی هر کشور باید از ارزش افزوده و کار باشد، نه از فروش مواد خام. ایران پول از کجا می آورد که اینطور وارد میکند؟ آنچه قدرت خرید ایران است چیزی جز دلار نفتی نیست. سود واردات به جیب چه کسی می رود؟ آن کسی که بتواند واردات کند، یعنی کسی که قشر مستغنی جامعه است. یعنی سودی که در تولید نیست، سود تجارت هم که به جیب مستغنی میرود. از جیب چه کسی میرود؟ مطمئنا از طرف خارج از کشور عاید تاجر نمیشود، سود تاجر از گرانتر فروختن جنس وارداتی است، یعنی سود تاجر از جیب قشر مستضعف میآید. و این یعنی رفته رفته افزایش فاصله طبقاتی و احتمالا شورش 99 درصد علیه 1درصد!
چهارم: اقتصاد مقاومتی یک قسمتش مقاومت در برابر وسوسه خرید کالای ارزانتر و با کیفیتتر خارجی است. اما این اقتصاد قسمتهای دیگری هم دارد. کلیدیترین آنها عدم اتکا به نفت است. شفافیت اقتصادی و مقابله با رانت، نظام مالیاتی قوی و... که دیگر مجال نیست و هرکدام به توضیحات مبسوط محتاج است.
پنجم: حال شمای خواننده خودت را بگذار جای من، که به فرض تنها دغدغه اقتصاد این مردم را دارم، البته در بلند مدت نه یکی، دو ساله، کاری هم به ابعاد عزت سیاسی و پیشرفت تکنولوژیک و... هم ندارم. حق بده که در این پارادایم فکری، فرجام برجام را گرداب بدانم و از آن ناراحت باشم. حال برخی راه می افتند و اتهام میزنند. دیگر اتهامات را بگذارید لیست نکنم. این دغدغه، یک دغدغه فراجناحی است.
برچسبها: اقتصادیسیاسی